– پایهی ستبر: تراشخورده از تنهی گردوی یکپارچه، با حلقههایِ عمرِ درخت که همچون نگینی بر کفِ آن میدرخشد.
– طبقاتِ موجدار: لبههای نرمِ خمیده، یادآورِ بادهایِ کوچهباغها که بر شاخهها وزیدهاند.
– پیوندِ نامرئی: میلههایِ چوبیِ ظریف، طبقات را به نرمی به پایه گره زدهاند؛ گویی شاخهها به تنه میخندند.
– پوستِ ابریشمین: صیقلِ دستساز، رگههایِ طلاییِ چوب را چون رودی از عسل به جریان میاندازد.
—
چرا این اثر، “ضیافتِ چوب” است؟
– طبیعت در قلبِ شیرینی: عطرِ خاکیِ چوبِ گردو، با بویِ وانیلِ کاپکیکها درمیآمیزد و مهمان را به جنگلی از نوستالژی میبرد.
– پایداریِ ظریف: سنگینیِ پایه، بیآنکه زمخت باشد، شیرینیهایِ لرزان را همچون مادری در آغوش میگیرد.
– سایهبازیِ نور: وقتی خورشید از پنجره میدزدد، رگههایِ چوب بر روی کرمِ کاپکیکها نقشی از کهنالگوها میکشد.
– یادگارِ زنده: با هر جشن، روغنِ طبیعیِ چوب عمیقتر میشود و خاطرات را در لابهلاهایِ خود جاودانه میکند.
—
– بر میزِ عروسیِ روستیک، میان گلدانهایِ گلِ خشک و شمعهایِ مومی.
– در قنادیهایِ هنرمندانه، جایی که شیرینیپزی، خود نقاشی است.
– کنار پنجرهیِ آشپزخانه، وقتی صبحانه را به جشنِ کوچکی تبدیل میکنی.
– هدیه به مادری که عشقاش را در پختن پنهان میکند:
_”چوبِ پایهدارت همیشه استوار بماند
و طبقاتِ زندگیات پر از کاپکیکِ شادی!”_
—
«پای چوبیات را میبوسم،
که سکّویِ بلندِ شادیهایِ کوچکِ من است.
و من اینجا،
با تمامِ قامتِ شکستم،
ایستادهام تا شمعِ شیرینیهایِ زندگی را فوت کنم
و شعری از تو بر لب داشته باشم…»
دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.